عامل موفقیت ، شکست است؛ اما عامل جهالت و سقوط ، تکرار شکست است.
یک آدم با انرژی مثبت هیچ وقت از واژه شکست استفاده نمی کند، برای او فقط نرسیدن به موفقیت معنی دارد. موضوعی که باعث می شود در طول مصاحبه چند تشر بزند که نگو شکست بگو ناموفقیت.
بهروز فروتن سال آینده ۷۰ ساله میشود. قبراق و پر انرژی است. تاریخ زنده صنعت مواد غذایی ایران، به راحتی درباره شکست هایش حرف میزند. کتاب «همیشه برخاستن» را درباره همین تجربه های شکست و شروع دوباره در کارآفرینی نوشته. او زندگی را مثل یک دوچرخه سواری میداند که وقتی رکاب نزنی، می افتی. میگوید برای سرپا ماندن باید پا زد! داستان از دست دادن برند معروف بهروز با آن شعار آشنای « دوست من سلام » شاید یکی از بزرگ ترین تجربه های شکست در حوزه کارآفرینی ایران باشد. او اما به قول خودش یک بازی جدید شروع کرده و حالا با برند بهرنگ چند سالی است که موفقیت های گذشته اش را زنده کرده است.
برای اولین سوال از او پرسیدم چه مولفههایی در راهاندازی یک استارت آپ نادیده گرفته میشود که منجر به شکست آن استارت آپ میشود؟
در هر کاری که میخواهیم انجام دهیم، اول باید به آن فکر کرد و زیر و بم آن را سنجید، بعد توانمندیهای خودمان را در نظر بگیریم؛ در نهایت باور میکنیم که ما میتوانیم آن را انجام دهیم یا نه. وقتی تبدیل به باور توانستن شد، مطمئن باشید هیچ چیز جلودار شما نخواهد بود. یعنی شما باید فرمان بر عقل سنجیده خود شوید، بعد حرکت کنید. شما می توانید کفش های مختلفی به پا کنید و بروید بیرون، اما نمیتوانید بدون کفش بروید. به عبارتی کفش پوشیدن یک الزام است. باور داشتن به کاری که میخواهید انجام دهید هم، شرط لازم برای شروع هر کاری است. هواپیمایی که از زمین بلند میشود، قبل از هر چیز مقصدش را مشخص کرده؛ بر اساس آن سوخت گیری میکند، اوج میگیرد و در نهایت ارتفاع کم میکند! مقدمه راه اندازی هر بیزینس هم تفکری است که به آن باور پیدا کردهاید. خیلی از شکست ها از نبود تفکر قدرتمندی میآید که تبدیل به یک باور درونی نشده است.
خب اینها در واقع همان عوامل درونی هستند؛ اما همان هواپیمایی که اوج گرفته، ممکن است توسط یک موشک ساقط شود یا وضعیت بد آب و هوا آن را مجبور به فرود کند. نقش عوامل بیرونی در شکست کارآفرینی کجاست؟
خب فراموش نکنید که عوامل بیرونی مثل آب و هوا را هم میتوان پیش بینی کرد. در راه اندازی کسب و کار هم باید احتمالات را در نظر گرفت و پیش بینی کرد. اگر با ترس از احتمال سقوط ، بخواهیم تصمیم بگیریم، که همه کارهای اقتصادی و اجتماعی دنیا زمین میمانند! من در مقدمه کتابم (همیشه برخاستن) آن را به کسانی تقدیم کردهام که به من ستم کردهاند! البته خیلی مودبانه نوشتم ستم! وگرنه باید میگفتم تقدیم به کسانی که به من توهین کردند، بد و بیراه گفتند، تحقیر کردند، مانع شدند و… اما من در برابر این ستم ها فقط به خودم گفتم: بهروز تو در حرکتی و این طبیعی است که به موانع بخوری. تنها به قطار در حال حرکت سنگ می زنند. برای آدم ایستاده و ساکن، مانع و چالش معنی ندارد!
صحبت از ترس از شکست کردید؛ چگونه میتوان از این ترس عبور کرد؟
خود من در زندگی ام خیلی ترسیده ام و هنوز هم می ترسم. اما ترس برای من یعنی نشناختن، نگرانی، ابهام. ولی همین ترس برای شما شجاعت میآورد. ترس من، همان نادانسته های من است؛ نادانسته هایی که من را مشوش و نگران میکند و همیشه خواستهام آن را برطرف کنم. باید بزنید به قلب چیزهایی که نمیشناسید تا برایتان آشکار شوند؛ خب این دقیقا همان جسارت است!
اما به نظر میرسد همین ترس از شکست یا همان ناموفقیت، رخوت عجیبی در حوزه کار و تولید ایرانی ایجاد کرده است.
من فکر میکنم سکون و سکوت و بی حالی و بیکاری و رخوت تفکر غلطی است که به ترس از شکست دامن میزند. اینها همان مولفه های غلط فرهنگی است که تحت تاثیر استعمارگران وارد فرهنگ و جامعه ما شده و مثل سم عمل میکند. اینکه «سایه خودش می آید!»، اینکه نباید تلاش کرد، اینکه تلاش برای معاش مذموم شده… شما تلاش کنی، مگر میشود که خداوند به شما روزی ندهد؟! از قدیم گفتهاند از تو حرکت، از خدا برکت. میراث استعمار ما را تنبل بار آورده؛ آنها از مفهوم رفتن به ما تنها ترس را آموختند، اما خودشان حرکت کردند و رفتند و ما را پشت سر جا گذاشتند.
اما بخشی از این ترس ورای جنبه تاریخی، جنبه تربیتی هم دارد، در مدارس غربی به بچه ها حرکت کردن و تجربه گری را میآموزند، اما در کشور ما همیشه نشدن و اجازه گرفتن و دست نزدن و… به ذهن بچه ها تزریق میشود.
من سال ها معلم بوده و تدریس کردهام. شما هم حتماً این خاطره مشترک را به یاد دارید. وقتی از دانش آموزی میپرسیدند چند گرفته ای، میگفت معلم به من پنج یا مثلا ۱۰ داد. اما اگر ۲۰ میگرفت، میگفت خودم ۲۰ گرفتهام. حالا بیایید به دوران کودکی. بچه ای که زمین میخورد، مادرش به جای اینکه از بچه بخواهد بلند شود، مینشیند و خودش او را بلند میکند و چندتا بد و بیراه هم به زمین میگوید که چرا بچه اش را انداخته! یعنی همیشه تقصیر از دیگری است. دلیل شکست ما گردن دیگری است! بچه ها مظهر خلاقیت هستند. شما از همان روز اول دارید مسئولیت نپذیرفتن و ترس از شکست را به ذهن آنها تزریق میکنید. ما ترس از اشتباه کردن را باید از ذهن بچه ها دور کنیم. توصیه من به پدر و مادرها، معلم ها و هر که در کار تعلیم و تربیت دستی دارد، این است که بچه ها را تحقیر نکنید، به آنها دل و جرئت کار کردن بدهید و بگذارید خلاق شوند. مگر ادیسون اشتباه نداشت؟ شکسپیر اشتباه نداشت؟ اما اشتباه هایشان تبدیل به پله موفقیتشان شد. هیچ انسان بزرگی را پیدا نمیکنید که اشتباه نکرده باشد. غلط نوشتن مقدمه درست نوشتن است. عامل موفقیت، شکست است، اما عامل جهالت و سقوط ، تکرار شکست است.
خود شما کارهای زیادی کردهاید. شکست هم احتمالا کم نداشته اید. چطور از شکست هایتان عبور کرده و در آنها متوقف نشدهاید؟
من از بچگی از کار نترسیدهام. از هفت سالگی در ریخته گری کار کردهام. نجاری، فروش فیلم، آهنگری، بساط کردن، اجاره دادن توپ فوتبال، دفترداری، تحصیلداری و… حدود ۴۰ حرفه را آزموده ام. حرفه معلمی « هابی » من است. به دلایل اقتصادی نتوانستم آن را ادامه دهم، اما اخلاق حرفهای آن را در همه کارهای دیگری که کردهام، اعمال کردهام. هر جا هم میروم، خودم را معلم معرفی میکنم؛ معلمی که همیشه در حال یادگیری است. از شاگردهایم همیشه یاد گرفتهام. یکی از رموز کارآفرینان موفق این است که همیشه یک چرا در ذهن دارند. چرا اینجوری است؟ چرا اینطور نیست؟ همین چراها باعث میشود که شما حرکت کنید و به جست و جوی جواب بروید. من با تمام ناموفقیت هایم حالا آسوده ام، چون به اندیشه ام ایمان داشتهام و برای آن کار کردهام. حرکت کردهام. ولی یاد گرفتم که افسوس نخورم. افسوس خوردن ، مال آدم هایی است که من به آنها میگویم ورشکسته فکری! وقتی شکست میخورم، به خودم میگویم: رفتم نشد، کار کردم نشد، گفتم نشد، تلاش کردم نشد، التماس کردم نشد، گریه کردم نشد، خواستم نشد… آنچه میخواستم، نشد، اما دورخیز دوباره و شروع دوباره، شما را از ورشکستگی فکری و افسوس خوردن نجات میدهد. برای مثال توی یک پروژه ساخت و ساز ، بیش از اندازه به کسی اعتماد کردم که نباید میکردم. خسارتش را هم دادم. پشت دستم را هم داغ کردم، اما هیچ وقت برایش افسوس نخوردم. کمی بی ترمز رفتم. فراموش نکنید ترمز اگر چه ممکن است جلوی حرکت را بگیرد، اما همین ترمز، سلامت شما را در حین رانندگی تضمین میکند. هرجا بی ترمز رفتم و احساسی تصمیم گرفتم، شکست خورده ام، اما در افسوس آن نمانده ام و بازی را دوباره شروع کردهام.
دوباره برخاستن چه فرمولی دارد؟
روزی که من در صنعت غذایی همه چیزم را از دست دادم و برگشتم خانه، خانمم گفت بهروز چرا غصه می خوری؟ چیزی نشده! گفتم برندم ، سرمایه ام و هر چه را که ساخته بودم، از دست دادم. گفت خب دوباره می سازی! من در صنعت غذا بی شمار چالش دیدهام. اما آنها بخشی از کارم بودهاند. من هیچ وقت نگفتم دیگر بریدم، نمیتوانم. خب به قول بازاری ها پای هر کسی ممکن است بخورد لب پاشویه. اما وقتی پای من لب پاشویه خورد، به خودم گفتم: بهروز باز بازی شروع شد! روز از نو روزی از نو. ناموفقیت ها برای من شروع یک بازی جدید هستند.
ولی بعضی وقتها تعداد موانعی که موجب شکست میشوند، خیلی زیاد است؛ دل سردی و بریدن در چنین فضایی طبیعی نیست؟
من ۲۹ ماه تمام برای دریافت پروانه راه اندازی یک کارگاه به وزارتخانه میرفتم. هر روز مرا با تحقیر و اذیت می انداختند بیرون. اینها را میگویم که درسی باشد برای کارآفرینانی که تازه میخواهند شروع کنند. همه کسانی که به قطار در حال حرکت من سنگ می زدند، الان کجا هستند؟! نیستند. اما من هستم. چون از باور خودم کوتاه نیامدم. مبارزه کارآفرینان ، مشت زدن و توهین کردن نیست. مبارزه اندیشه کارآفرین با اندیشه رخوت زده است. من برای اندیشه ام حاضر شدم حلقه ازدواج همسرم را بفروشم، اما کوتاه نیامدم. امروز هم شرایط همین گونه است. سخت تر هم شده. اما باورمندها کم نمیآورند.
چرا در ایران فرهنگی برای به اشتراک گذاشتن تجربه های شکست نداریم. به خصوص در فرهنگ سنتی کسب و کار. اصلا خود شما چرا سنت شکنی کردید و از تجربه هایتان هم در کتاب ها و هم در سخنرانی هایتان گفتید؟
من حدود ۵۰ سال است در صنعت غذا هستم. اعتقادم این بوده که وقتی ایده مثبتی دارید، حتی ناموفقیت میتواند موفقیت به بار آورد. گفتن اینکه من موفق نشدم، ایجاد انگیزه برای کسانی است که پا در راه شما گذاشتهاند، برای اینکه از تجربه های شما درس بگیرند. چرا باید شکست هایمان را مخفی کنیم؟ صحبت کردن از آنها در واقع خوار کردن شکست است. حبس کردن این تجربه ها، ظلم به جامعه است. تعاون و همکاری در به اشتراک گذاشتن شکست ها سهمی است که هر کارآفرین در پیشرفت و حرکت کلی جامعه ایفا میکند. باید از شکستها گذشت. «ادب از که آموختی» بهترین مثال است… باید شکستها را بگوییم تا موفقیت بقیه تضمین شود. همین حالا هم در ادبیات مقامات ایرانی میشنویم که تحریم را دور بزنیم! خب چرا دور بزنیم. تحریم را باید شکست. وقتی میگویی دور بزنم، یعنی از پسش برنمی آیم، ولی وقتی بروی توی دلش، میبینی که خیلی هم قدرتی نداشته! شکست هم همینطور است. نباید از ترس آن حرکت نکرد؛ باید رفت توی دل کار.
شما بنیانگذار برند بهروز ، یکی از موفق ترین برندهای صنایع غذایی ایران بودید. این برند را از دست دادید. یعنی یک ناموفقیت بزرگ. درست است که دوباره از صفر شروع کردید و یک برند دیگر را موفق کردید، اما…
چرا حرفت را می پیچانی؟! میدانم چه میخواهی بگویی. راحت باش. خجالت نکش! بله من شکست خوردم. بهروز را از دست دادم و هنوز هم دارم تاوان مالی اشتباهم را می پردازم و باید بدهی های آن را جبران کنم. من تجربه تلخم را میگویم که کارآفرینان جوان درس بگیرند. اگر کسی میآید به خواستگاری دخترتان، گول ظاهرش را نخورید. من خوردم! با تمام تجربه هایم اشتباه کردم و کلاه سرم رفت! اما من بهروز را رها کردم، چون مثل آن مادر واقعی و نامادری که داشتند دست یک بچه را می کشیدند تا او را تصاحب کنند، دست بهروز را ول کردم تا نابود نشود؛ هر چند متاسفانه شد. اما من به خودم گفتم بازی دوباره شروع شد. من ساختمان و دستگاه ها را از دست داده بودم، اما اندیشه ام را از دست نداده بودم. دوچرخه را از من گرفته بودند، اما هنوز دوچرخه سواری بلد بودم. دوباره شروع کردم؛ به همین سادگی!
یکی از دلایل شکست استارت آپ ها شریک نامناسب است؛ چرا در ایران شریک خوب و شراکت خوب کم پیدا میشود؟
ما تیم ورک یاد نگرفته ایم. هنوز هم کشتی ما بیشتر از فوتبالمان مدال میآورد. وقتی توی اروپا چند نفر با یکدیگر شرکتی راه میاندازند و میگویند شروع کار ساعت ۹ صبح؛ همه همان ساعت سر کار حاضرند. اینجا همه دنبال این هستند که کمی بیشتر بخوابند و دیرتر از دیگری بیایند. در فرهنگ غربی شراکت یعنی یک به اضافه یک! یعنی هم افزایی میکنند میشوند دو! در اینجا شرکا فقط توان و انرژی یکدیگر را هرز میدهند. یعنی یک منهای یک میشوند! نتیجه هم خب میشود صفر یا همان ناموفقیت! باید کارآفرینان تک و جدا افتاده، دور هم جمع شوند و کار تیمی یاد بگیرند. کار سختی نیست. باید باور کنند میشود، تا بشود!
ماهنامه سرآمد
منبع: بنیاد ملی نخبگان
رایتمن آزمون دکتری کنکور کارشناسی ارشد آزاد 95 96 جذب هیات علمی نتایج آزمون منابع کنکور دکتری کارشناسی ارشد فراخوان جذب هیات علمی دانشگاه آزاد پی اچ دی کنفرانس همایش فرصت مطالعاتی بورسیه اپلای ادامه تحصیل مقاله پایان نامه

