۱۵:۰۱ دوشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۴
rightman.ir
گرنت های تحصیلی داخل و خارج از کشور
خانه » گوناگون » دل هر ذره را بشکافی آفتابیش در میان‌ بینی

Rightman.ir

دل هر ذره را بشکافی آفتابیش در میان‌ بینی

دل هر ذره را بشکافی آفتابیش در میان‌ بینی

این متن خبر نیست و به مناسبت هفته معلم درج شده است.

اگرچه امروز پنجم می است و از ۱۴ مارچ تاریخ تولد تو گذشته است اما تو را فراموش نکردیم، خواستیم به بهانه هفته معلم امروز به تو تبریک بگوییم!

تویی که با تمام وجود و شبانه روز در لابلای رابطه های پلانک گشتی و سرانجام رمزی پنهان شده در ورای دریافت های پلانک را یافتی، بدان و آگاه باش با وجود اینکه ۱۳۷ امین ۱۴ مارچ هم سپری شد، اما جهان همچنان منتظر خواهد ماند که آیا نوزاد دیگری به مانند تو در این روز متولد خواهد شد؟

اینشتین در مورد نظریه خود می گوید:

شاید چنین تصور شود که توفیق من در تکمیل نظریه نسبیت امری ساده و پیش پا افتاده بود و هر متفکر باهوشی هم می توانست بدون اشکال به همین نتیجه برسد. لکن من در این راه سالها رنج بسیار بردم و ایام را با نگرانی در تاریکی ها، به پژوهش و تجسس گذرانیده و با شوق و علاقه زاید الوصفی برای رسیدن به راه حل منظور ، مجاهده کردم. چه بسیار اعتمادی می یافتم و امیدوار می شدم و چه بسا مایوس می گشتم و از پا در می آمدم، تا آنکه سر انجام از ظلمت و تاریکی محض خارج شدم و به کوکب فروزان دست یافتم، کیفیت این سالها را کسانی می توانند درک کنند که آن را آزموده باشند.

photo_2016-05-05_03-24-04

 

۲۹ معلم عاشق که ۱۸ تاشون نوبلی هستند. گل سر سبد خانم معلم ها و آقا معلم ها، ماری کوری و آلبرت اینشتین ( شماره ۲۳ و ۲۵) هم هستند.  در این تصویر زیبا سه نسل استاد و شاگرد را در کنار هم می بینید. مهمترین دغدغه شان تحقیق، پژوهش و فقط و فقط علم بود!

.
دل هر ذره را بشکافی آفتابیش در میان‌ بینی

 

اینشتین به عنوان یک دانشمند، رفتار و شخصیتی کاملا اجتماعی داشت. در مراسم گوناگون شرکت می‌کرد و در مقام یک استاد فیزیک ، موفق بود.

اگر با خواندن نظریه نسبیت اینشتین فکر می کنید با موضوعی سخت یا پیچیده رو به رو شده‌اید، یا این‌که نتوانسته اید با آن ارتباط برقرار کنید، خود را سرزنش نکنید. درک کامل همه جنبه های نظریه نسبیت عام برای بیشتر مردم و حتی کسانی که با علم در تماس هستند هم چندان ساده نیست. دانشمندان هم عصر او هم به سختی این نظریه را پذیرفتند و تلاش‌های زیادی کردند تا اعتبار آن را رد کنند، اما تا امسال که وارد صد و یکمین سال انتشار این نظریه می‌شویم، نظریه نسبیت استحکام خود را حفظ کرده است.

آلبرت اینشتین در مارس ۱۸۷۹ میلادی در شهر اولم در ورتمبرگ آلمان، واقع در ۱۰۰ کیلومتری اشتوتگارت به‌ دنیا آمد. آلبرت تحصیلات ابتدایی خود را در یک مدرسه کاتولیک گذراند. پدر او، هرمان اینشتین، مشاغل مختلفی داشت و زمانی در صنایع برق فعالیت می‌کرد. او در سال ۱۸۸۵ توانسته بود بزرگ ترین چراغانی یک جشن سنتی آلمانی را با استفاده از برق غیرمتناوب تامین کند. او به همین دلیل تمایل داشت که فرزندش یک مهندس رشته برق یا رشته های مرتبط با آن شود، اما بخش‌های دیگری از علم توجه آلبرت را جلب می‌کرد. او در کودکی یک قطب نما از پدرش هدیه گرفته بود و اینکه نیرویی در فضای خالی می‌تواند عقربه آن را بچرخاند، برایش جالب به نظر می‌آمد.

تحصیلات ابتدایی او اگرچه با چالش هایی همراه بود، اما مانند هر کودک عادی دیگری در زمان خود پیش می رفت. با این تفاوت که آلبرت در دوران کودکی استعداد تحصیلی خاصی از خود نشان نداده بود. اگر او در آینده یک زندگی عادی داشت، این شرایط توجه کسی را جلب نمی کرد. اما از آنجا که این کودک بعدها تبدیل به بزرگ‌ترین فیزیکدان زمان خود شد، دیگران به یاد می‌آوردند که او در میان دیگر هم سالانش شاخص نبود.

مهاجرت خانوادگی آنها در دوران امپراتوری آلمان هم باعث شده بود که او در محیط های جدید تحصیلی با لهجه های متفاوت غریبه باقی بماند. کودکی او در امپراتوری سوم آلمان ها گذشت و خانواده‌اش مدتی را در مونیخ گذراندند و بعد به ایتالیا رفتند. تحصیلات متوسطه او در مونیخ نیمه تمام ماند. با رسیدن به سن جوانی خانواده اش او را به سوییس فرستادند و توانست دیپلم خود را بگیرد. اما مشخص بود که در رشته الکترونیک تحصیل نخواهد کرد. او به مطالعه نظریه های فیزیکی به شدت علاقه مند شده بود و بالاخره توانست در سال ۱۹۰۲ در یکی از دفتر‌های ثبت اختراع سوییس مشغول کار شود.

نکته اول نظریه نسبیت این است که هیچ چهارچوب مطلق مرجع در فیزیک وجود ندارد و سرعت یا زمان که مبانی اصلی این دانش محسوب می‌شوند، همه در مقایسه با دیگر متغیر‌ها معنی پیدا می‌کنند، اما سرعت نور ثابت است و ربطی به روش اندازه گیری آن یا ثابت و متحرک بودن کسی که آن را اندازه می‌گیرد، ندارد. بخش دیگر نظریه تاکید می‌کند که هیچ سرعتی بیشتر از سرعت نور وجود ندارد. نتیجه ای که از آن گرفته می‌شود، این است که اگر یک سفینه فضایی با سرعت نزدیک به نور حرکت کند، برای ناظر زمینی فشرده و سنگین می‌شود و زمان برای ساکنان آن کندتر می‌گذرد. اگر این سفینه به سرعت نور برسد، به اندازه بی نهایت سنگین می‌شود (جرم پیدا می‌کند) و برای حرکت دادن آن بی نهایت نیرو لازم است.

شرح نظریه نسبیت نیاز به پیش فرض های مفصلی دارد که از دیدگاه علوم کلاسیک غریبه به نظر می‌آید. به عنوان مثال بر اساس فرضیات مفهوم فضای اقلیدسی، جهان سه بعد مکانی و یک بعد زمانی مستقل از آنها دارد. در فضا – زمان، سه بعد فضا و یک بعد زمان در هم ادغام می‌شوند و یک محیط پیوسته چهاربعدی را ایجاد می‌کنند که با خطوط شبکه‌ مانند نشان داده می‌شود. وجود یک جرم بزرگ این خطوط را به صورت منحنی هایی درمی‌آورد و در نسبیت عام گرانش دیگر همان « جاذبه » آشنا نیست که زمین بر اشیا وارد می‌کند، بلکه یک عامل هندسی است.

تقریبا هیچ کدام از بخش های نظریه نسبیت یا دیگر نظریه هایی که به نام اینشتین معروف است، تماما متعلق به او نیست. بسیاری از این مباحث به اشکال پراکنده از طرف ریاضیدان ها یا فیزیکدان ها بررسی شده بود، اما به دلیل اینکه به یکدیگر پیوستگی نداشت یا توضیح قابل قبولی برای آن ارائه نشده بود، کنار گذاشته می‌شد. بعضی از فرضیه ها هم نه قابل آزمایش و نه از نظر محاسبات و فرمول های رایج قابل اثبات بودند. اما اینشتین توانست فرضیه های گوناگون را در یک چهارچوب منظم بررسی و تدوین کند. سرانجام اثبات همه آنها به اندازه گیری یک عدد مشخص وابسته شد و زمانی که این عدد در آزمون عملی به دست آمد، نظریه او به اثبات رسید.

اینشتین این را مطرح کرده بود که گرانش ، نور را خمیده می کند و وقتی که ما به یک کهکشان دوردست نگاه می‌کنیم، نور‌ آن در مسیر کاملا مستقیم به ما نرسیده است، بلکه تحت تاثیر ستاره های بزرگ طول مسیر مانند خورشید اندکی خمیده شده است. با این فرض باید خورشید مانند یک آهن‌ربا که ذره‌های آهن را حرکت می‌دهد، نور‌‌ هایی را که از کنار خود می‌گذرند، کج کرده باشد. انجام این آزمایش با توجه به نور شدید خورشید تنها در یک مقطع خاص امکان داد؛ در زمان کسوف.

اینشتین نظریه های نسبیت خاص را در سال ۱۹۰۵ و نسبیت عام را در سال ۱۹۱۵ ارائه کرد. اما آزمودن آنها نیاز به یک خورشیدگرفتگی داشت. این کار در سال ۱۹۱۹ ممکن شد و آرتور ادینگتون ستاره شناس انگلیسی که به نسبیت علاقه مند شده بود، در غرب آفریقا از خورشید گرفتگی عکس گرفت. یک گروه رصدی دیگر هم در برزیل مستقر شدند. اما از مجموعه تمام این تلاش ها تنها چند عکس به دست آمد که نشان می‌داد وقتی نور ستاره ها از کنار خورشید عبور کند، اندکی منحرف می‌شود.

اگر این انحراف ۸۷۵ هزارم بود، فرمول های قدیمی، تخت بودن فضا – زمان را نشان می‌داد، ولی اگر به ۱/۷۵ می رسید، نظریه اینشتین درباره انحراف مسیر نور و در ادامه آن سایر نظریات او مانند نسبیت هم به اثبات می رسید. در عکس های کسوف آفریقا ۱/۶ و در برزیل ۱/۹۸ انحراف ثبت شد. اهمیت این اعداد در حدی بود که به تیتر یک نشریات بزرگ تبدیل شد و از آن پس عده زیادی از مردم جهان با انیشتین و نظریه نسبیت آشنا شدند. هرچند که از جزئیات فیزیکی آن سر درنیاورند. مثل برخی از شما خواننده محترم.

اینشتین برترین نظریه هایش را در چهار مقاله در سال ۱۹۰۵ مطرح کرد و سال های بعد به اصلاح آنها و تنظیم فرمول های دقیق برای آنها گذشت. او تنها ۱۵ ماه اول زندگی را در اولم آلمان گذرانده بود و ۱۷ سال بعد زمانی که در سوییس بود، تابعیت آلمانی خود را لغو کرد و بعد از مدتی که بدون تابعیت بود، شهروند سوییس شد. برای مدتی هم تبعه اتریش بود و در سال ۱۹۱۴ دوباره تابعیت آلمان را به دست آورد، اما گسترش نازیسم باعث شد که آن را در ۱۹۳۳ از دست بدهد. او همچنان سوییسی بود و از ۱۹۴۰ تا پایان عمر تابعیت آمریکا را هم به آن اضافه کرد. بیشتر این تغییر‌ها ناشی از تلاش دانشگاه ها برای جذب او به عنوان استاد بود. زندگی شخصی او هم تحت تاثیر موفقیت های علمی اش قرار داشت.

زمانی که او از همسر اولش جدا شد، میلوا ماریچ شرط کرد که اگر او جایزه نوبل را به دست آورد، بخش مادی آن را به او بپردازد و این مبلغ در سال ۱۹۲۲ پرداخت شد. جایزه نوبل انیشتین بر خلاف تصور رایج ، درباره نسبیت یا فرمول معروف E=mc2 نبود، بلکه به مقاله ای درباره اثر فتوالکتریک و کوانتوم داده شد. تمرکز او بر فعالیت های علمی کاملا دانشگاهی بود و تا آخر عمر هم استاد فیزیک دانشگاه پرینگستون ماند. حدود پنج سال قبل، در جریان آزمایش های نوترینو در اروپا گزارش شد که سرعتی بیشتر از سرعت نور ثبت شده است، اما به زودی مشخص شد که اشتباهی در ثبت داده ها اتفاق افتاده و نظریه اینشتین همچنان پابرجاست.

اینشتین به عنوان یک دانشمند، رفتار و شخصیتی کاملا اجتماعی داشت. در مراسم گوناگون شرکت می کرد و در مقام یک استاد فیزیک ، موفق بود. نام و چهره او با سبیل و موهای آشفته سفید به سرعت تبدیل به نماد هوش و نبوغ شد و امروزه هم اینشتین نمادی از «دانش نوین» شمرده می‌شود.

photo_2016-05-05_03-27-05

منبع: تجربه یکی از مدیران رایتمن از متون موجود در رابطه با اینشتین

 

فرصت یکبار دری را می کوبد! برای از دست ندادن اخبار مشابه، مشترک شوید


Rightman.ir