تقاضای بخش صنعت به اندازه حجم دانشجوهایمان نیست
اجازه بدهید گفتگو را با بحث لزوم ارتباط دانشگاه و صنعت آغاز کنیم، از نظر شما در شرایط کنونی این ارتباط در چه وضعی است و چه چشماندازی برای آینده میتوان ترسیم کرد؟
البته ما هنوز مقداری با شرایط ایدهآل فاصله داریم. با ظرفیتی که دانشگاه هایمان دارند، قاعدتا انتظار خیلی بالاتر از تحقق صرف یک ارتباط است. اما واقعیت امر این است که در دنیا، این ارتباط خیلی تنگاتنگ است. اگر شما به کشورهای توسعه یافته نگاه کنید، صنعت آنها محصول تحقیقات دانشگاهی آنهاست و علم در دانشگاه، بازخوردی است که از صنعت دارد میگیرد. یعنی شما وقتی موبایل را درست کرده و هوشمندش میکنید، این نیازمند این است که یک پروژه ای برایش تعریف کنید. این پروژه یک قسمت از توسعه علم میشود و توسعه علم، محصول است. در حقیقت یک چرخه است بین اقتصاد و توسعه علم. به این معنی که شما به عنوان یک محقق ایدهای دارید. شما میآیید، آن را محقق کرده و تبدیل به یک صنعت میکنید. باز این فناوری، بازخورد میگیرد که دوباره توسعهاش دهید. این توسعه به ایده جدیدتر یا شاخه شاخه شدن منجر میشود. بنابراین ارتباط تنگاتنگی بین علم و فناوری و توسعه اقتصادی در آن جا ایجاد شده است. یعنی شرکتهای بزرگی مثل نوکیا، اریکسون و سونی، هم در گروه تحقیقاتی که خودشان به صورت مشترک با دانشگاه دارند، و هم با بازار اقتصادی پررونقی که عملا ما شاهد آن هستیم، در کنش هستند و باعث توسعه میشوند.
در ایران ما متاسفانه صنعتمان عقبافتاده است و صنعت پیشرفتهای که ناشی از زایش و تولید علمی خودمان باشد، نداریم. یعنی شما اگر نگاه کنید میببینید که خودرو یا هواپیما یا محصولات صنعتی یا حتی ارتباطاتی که در قسمتهای مختلف داریم، محصول دانشگاهی ما به صورت مستقیم نبوده و نیست. پس در واقع ما یک توانمندی، در دانشگاه و یک تقاضا داریم؛ که این تقاضا پایین است و آن توانمندی بالاست. با این که الان اساتید و دانشجوهایمان در تولید مقاله خیلی خوب هستند و رتبه خیلی خوبی را در دنیا و منطقه داریم، اما در تولید فناوری وضعمان خوب نیست. چرا؟ یکی اینکه صنعت متقاضی نبوده و دوم اینکه خود دانشگاههایمان هم به سمت تولید فناوری نرفتهاند. یعنی همچنان این فاصله بین دو طرف باقی مانده است و هر کدام مسیر خودشان را میرفتند. خوشبختانه در چند سال اخیر برخی پروژههای صنعتی و البته تحریم کمک کرده است – میگویند عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد- که صنعت به سمت دانشگاه بیاید. از سوی دیگر فشار مالی که بر دانشگاه بوده است و دانشگاهها منابع مالی کافی نداشتند، موجب شده به سمت منابع اختصاصی بروند. این فشارها باعث شده که دو طرف به سمت هم حرکت کنند. خوشبختانه طرحهای کلان ملی هم باعث ارتباط صنعت و دانشگاه شدند. در قالب این طرحهای کلان ما یک سری نیازهای بزرگ ملی را تعریف کردیم، که صنعت متقاضی آن است، حالا اسمش را هم صنعت نگذاریم، در کل جامعه متقاضی داریم. از این طرف هم، دانشگاه را داریم که آمادگی این را دارد که این کار را انجام دهد. ما ۴۷ طرح کلان ملی داریم که تصویب شده و الان در حال انجام است. البته آن هم مشکلات و مسائل خاص خود را دارد. ازجمله قراردادها و تفاهمنامههایی که ما الان بین صنعتها و وزارتخانههای مختلف با دانشگاهها داریم و همچنین یکسری قراردادهای مستقیم بین دانشگاهها و بخشهای مختلفی که الان در حال انجام است. ما الان با وزارت صنعت، معدن و تجارت قرارداد داریم و تفاهمنامهای هم که بین وزارتخانههای علوم و صنعت امضا شده است که قرار است تعداد زیادی از طرحهای کلان و طرحهای ملی به دانشگاهها واگذار شود. یک سری برنامه هم با وزارت نفت داریم که قرار است در بحث صنایع نفتی، ازدیاد برداشت از مخازن نفت، نرمافزارهای مورد نیاز نفت و… پروژههایی به وزارت علوم و مجموعه دانشگاهها واگذار شود. با وزارت دفاع و حوزههای مختلف آن هم پروژههایی تعریف کردهایم. خود دانشگاهها هم الان به خاطر فشارها و یا علاقمندیهایی که دارند، – منظورم از فشارها این است که مجبورند دنبال منابع مالی بروند و از طرفی هم خب توسعه علمی این را اقتضا میکند- قراردادهایی را چه از طریق وزرات علوم و چه به صورت مستقل، با مراکز مختلف دارند. بنابراین الان از لحاظ رشد تعداد قراردادها و تفاهمنامهها وضع بسیار خوبی داریم. اما فاصلهها و چالشهای زیادی هم داریم که ما امیدواریم که استمرار حرکتهایی که شروع شده بر آنها فائق بیاییم.
موردی که در دانش بنیان شدن یک اقتصاد مهم است و به وزارت متبوع شما مرتبط است، بحث نیروی انسانی است. این روزها مباحث داغی پیرامون نیاز کشور به تربیت دانشجو از یک سو و حفظ و ارتقاء کیفیت آموزشی از سوی دیگر در گرفته است. میخواستم نظر شما را در این باره بدانم و اینکه به نظر شما واقعا در یک اقتصاد دانشبنیان به این همه دانشجو به خصوص در دوره تحصیلات تکمیلی نیاز هست؟ و اساسا چگونه میتوان بین کمیت و کیفیت آموزشی تعادل ایجاد کرد؟
ما در یک مقطعی نیاز داشتیم که کمیت را بالا ببریم و دانشگاهها نیز هم از لحاظ زیرساخت و هم از لحاظ نیروی انسانی ظرفیت این کار را داشتند. اما در کل در یک حدی این صحبت شما، متاسفانه درست است. یعنی حجم دانشجویان ما در یک دورهای – به خصوص در دوره اخیر- زیاد شده است. البته دانشگاههای بزرگ هنوز استاندارهای خودشان را رعایت و کنترل میکنند. ولی به تناسب دانشگاههای مختلف، جذب دانشجو خیلی زیاد است. بعضی از آنها هم انگیزههایشان، مالی است و میخواهند اقتصاد خودشان را بگردانند، میآیند و جذب را بالا میبرند و این متاسفانه با رکود کیفیت همراه شده است. همانطور که در قسمت اول عرایضم اشاره کردم، ما بنایمان بر این است که دانشگاه را به این سمت ببریم که ارتباطش با صنعت و تولید فناوری و تولید ثروت تنگاتنگ باشد، عیبی ندارد که ما دانشجو داشته باشیم. اما بعضی از محصولات دانشگاه میتوانند وارد صنعت شوند و نیازها را مرتفع کنند. اما یک واقعیت هم وجود دارد و من اشاره کردم که یک، اینکه سطح صنعت ما پایین است و دوم، تقاضا پایین است. یعنی مثلا این حجم فارغ التحصیلانی که ما داریم در صنعت فعلی قابل جذب نیستند. بنابراین ما هنوز آن الگویی را که در آن دیدمان، دید دولتی نباشد نداریم. هنوز فکر میکنیم صنعت باید دولتی باشد و افراد در صنعت دولتی شاغل باشند و صنعت، وابسته به بودجه دولتی باشند. اما اگر مثل دیگر کشورها بیاییم به SME ها و به شرکتهای دانشبنیان کوچک و متوسط، کمک کنیم که توسعه پیدا کنند؛ وضعیت متفاوت خواهد شد. یعنی شرکت های ۲۰-۱۵ نفره، این ظرفیت را داشته باشند که یک سری تولیدات و محصولات و فناوری داشته باشند. چون الان تقاضای بخش صنعت به اندازه حجم دانشجوهایمان نرسیده است، اگر دقت نکنیم، طبیعتا فارغ التحصیلان دانشگاههایمان، دچار این بحران اشتغال خواهند شد. بحث دوم بحث کیفیت است. الان یکی از کارهای اساسی ما در وزارت علوم، این بحث است. ما باید هم در پژوهش دنبال کیفیت باشیم؛ یعنی گفتهایم که اگر قرار بر تولید مقاله است کمیت مقاله هم برایمان ملاک نیست، بلکه کیفیت مقاله و میزان استناد به مقالات برایمان مهم است. ما تأکید میکنیم که باید مقالاتی داشته باشند که اعتبار بالایی داشته باشند و تعداد استنادها به مقالات بالا برود و یا مقالاتی در مجلات با ضریب نفوذ و تأثیر بالا چاپ شده باشند. بنابراین یکی از سیاستهای کلان در دولت جدید، بحث ارتقاء کیفیت و کاهش ظرفیت است. ما آمدیم و گفتیم که تعداد دانشجو به استاد را باید به نرم و استاندارد بینالمللی نزدیک کنیم.
این استاندارد چقدر است؟
در جاهای مختلف متفاوت است. ولی واقعیت این است که حدودا ما باید برای دوره لیسانس به ازاء ۱۵-۱۶ دانشجو یک استاد داشته باشیم. در بعضی جاها این رعایت نمیشود. یعنی از این حد خیلی بالاتر است. برای فوق لیسانس و دکترا متفاوت است. مثلا ماکسیمم برای دوره دکترا، ۳-۴ دانشجو برای هر استاد است.
اما داریم میبینیم رشد نامتعارف جذب دانشجو، در تحصیلات تکمیلی بیشتر است…
بله، متاسفانه همینطور است.
اگر بخواهم فرمایشات حضرت عالی را جمعبندی کنم، به این گزاره میرسم که از آنجا که ارتباط دانشگاه با صنعت وجود ندارد، دانشگاهها برای گذران مسائل اقتصادی و مالیشان به جذب دانشجو رو آوردهاند.
یکی از دلایل، مالی است. یعنی اگر شما بروید به یک دانشگاهی بگویید منبع مالی شما غیر از پولی که دارد از دولت میگیرد، چیست، میگوید من دارم با پردیس، با برگزاری نوبت دوم، با دوره مجازی منابع مالی خود را تأمین میکنم. اینها در یک مقطعی خوب بود، اما از یک حدی که بالا برود، کیفیت پایین میآید. اما اگر دانشگاهها بدانند که با اعتبارات و قراردادهایی که با صنعت میبندند منابع مالی کافی دارند، خب چه نیازی هست که اینقدر حجم دانشجو زیاد باشد. شما البته میبینید که در علوم انسانی، که این ارتباطات کمتر هست، حجم دانشجو خیلی بالاتر رفته است. یعنی در این رشتهها نسبت دانشجو به استاد خیلی بیشتر است و از آن استاندارد خیلی بالاتر است.
شاید یکی از دلایلش این باشد که اجازه تاسیس رشتههای جدید علوم انسانی در دوره لیسانس متوقف شده و این در فوق لیسانس دارد به نحوی جبران میشود…
اینها استاندارد دارد. یعنی به تعداد فلان درصد اجازه میدهند که فوق لیسانس داشته باشد یا یک درصد خاصی دکترا را اجازه میدهند. اینها بعضی وقتها هم رعایت نمیشودد. البته در یک دورهای، وزارتخانه با مسامحه برخورد میکرده است و اجازه میدادند کمیت مقداری بالا برود. اما الان دورهای نیست که ما به کمیت توجه کنیم، واقعا باید به کیفیت توجه شود. الان خود جامعه دانشجویی و استادان معترضند. یعنی دانشجو میگوید استاد به من وقت نمیدهد. در بعضی جاها ما ۳۰ دانشجو به ازاء یک استاد داریم. استاد دیگر وقت نمیکند دانشجویش را ببیند. این خیلی خطرناک است.
تا در این بحث هستیم، سوالی هم در بحث مقالات داشته باشم. بحث داغ دیگر این روزها میزان واقعی رشد علمی است. ولی به نظر میرسد اساسا تأثیرگذاری علمی که تولید میشود، مغفول مانده است. یکی از انتقادات برخی از صاحبنظران سابقهدار حوزه علم این است که این مقالاتی که بر اساس آن رشد علمی سنجیده میشود، چقدر واقعا تأثیر گذارند؟ برای اینکه اقتصادمان دانشبنیان شود باید این ارتباط شکل بگیرد. وزارت علوم چه شاخصههایی برای مقالاتی که نوشته میشود وجود دارد و خیلی هم در رتبه علمی اساتید تاثیر دارد و رقابتهای – گاها ناسالم- در بین اساتید ایجاد میکند، مشخص کردهاید؟
اولا ما مقداری باید نگرش و فرهنگمان را هم عوض بکنیم. اینکه میگویید رقابتها ناسالم است، درست است و این به خاطر چند مسئله فرهنگی و غیر فرهنگی است و بد نیست که این را روشن بکنیم.
اولا در یک مقطعی بر روی تعداد مقالات تاکید شد. کار بسیار خوبی بود و به قول بعضی از دوستان، نهضت حرکت به سمت تولید علم و مقالهنویسی ایجاد شد. واقعا ارزشمند بود. به دلیل اینکه قبلا ما حضوری در دنیای بیرون نداشتیم. از سال ۷۳-۷۴ که این فشار باعث شد که حداقل رتبه ما در دنیا، به هفدهم، تا بیستم برسد. به تناسب مراکزی که ارزیابی میکنند؛ اگر در ISI باشد بیستم، اگر SCOPOUS باشد، هفدهم و اگر در منطقه باشد، بیستم. بسته به نوع ارزیابیها دارد. در منطقه هم در بعضی از شاخهها و رشتهها اول و یا بین اول و دوم هستیم. خب اینها خوب است. اما واقعیتی که به آن اشاره شد این است که ما در یک مقطعی برایمان تعداد مقاله مهم بود اما، الان برای اینکه به سمت اقتصاد دانشبنیان و تولید فناوری برویم، و واقعا علم و فناوری را در زندگیمان وارد کنیم، شاخصهای دیگر را باید ملاک قرار دهیم: ازجمله این شاخصها یکی ثبت اختراع و دیگری میزان مراودات و ارتباطات با دنیای بیرون است؛ یعنی ما چقدر دانشجوی خارجی داریم، چقدر استاد خارجی داریم و… فقدان اینها در رنکینگ دانشگاهی باعث افت میشود. چرا آن دسته از دانشگاههای ما که از لحاظ علمی خیلی خوبند، رتبههایشان معمولا دویستم، سیصدم و بیشتر از اینهاست. علتش این است که، در بسیاری از ارزیابیهایی که در دنیا انجام میشود، معیار این است که شما چقدر استاد خارجی دارید؟ چقدر دانشجوی خارجی دارید؟ چقدر مقاله مشترک با خارجیها دارید؟ چقدر کنفرانس خارجی در اینجا برگزار میشود؟ آیا برنده جایزه نوبل داریم؟ و افراد و شاخصهای بینالمللی چقدر با اینجا همکاری دارند. میزان، همکاری ما با دانشگاههای خارج چقدر است. ما اینها را کم داشتیم و باعث میشود که ما این رتبهمان را از دست بدهیم. ولی اگر از نظر رتبه مقاله بگوییم، یک دفعه وضعمان خوب میشود و بالا میآییم.
در پاسخ به اینکه باید چکار کنیم؟ باید بگویم ما آمدیم گفتیم که در آییننامههای ارتقاء و رتبهبندی و…، بحث ارتباط با صنعت را باید توسعه بدهیم. یعنی اگر کسانی هستند که طرح تحقیقاتی دارند، به اینها امتیاز مناسب داده شود. اگر طرف در توسعه فناوری نقشی دارد باید به اینها اعتبار داد. یعنی صرفا تعداد مقاله ملاک نباشد. آییننامه ارتقاء، در حال بازنگری است که امیدواریم مقداری به این موضوع کمک کند. در واقع ما داریم سعی میکنیم امتیازها و حمایتهایمان را به سمت این ببریم که افرادی که در مجلات دارای اعتبار بالاتر، مقاله میدهند و اصطلاحا Impact Factor یا ضریب تأثیرشان بالاتر است یا کسانی که ثبت اختراع داخلی یا به خصوص ثبت اختراع بینالمللی دارند یا کسانی که طرحهای تحقیقاتی مشترک با بخش صنعت انجام میدهند، به آنها امتیاز بالاتر بدهیم. بر روی این دست موارد الان تأکید و توجه بیشتری هست تا کارهای تحقیقاتی و علمی به صورت یک محصول یا فناوری یا دانش تبدیل به یک خروجی مشخص تحویل جامعه میشود، اثر داشته باشد و این ذهنیت پیش نیاید که در اینجا از این تولیدات چه کسی استفاده میکند؟ اگر ما بتوانیم -که البته داریم این کار را انجام میدهیم- تأکیدمان بر روی ثبت اختراع و تعداد طرحهای تحقیقاتی بزرگ و ملی که فرد انجام میدهد باشد، چنین ذهنیتهایی از بین خواهد رفت. البته ما مانع مقالات نمیشویم چون به هر صورت یکی از ضروریات توسعه علمی مقاله است ولی به آن نباید اکتفا کنیم.
در نکتهای که در رابطه با بحث ارتباط با خارج مطرح کردید، در کنار بحث بیکاری فارغالتحصیلان، به مسئله تکراری مهاجرت نخبگان میرسیم. انگار جامعه پذیرفته است که اگر کسی سطح علمیش از یک مقداری بالاتر بود بهتر است به خارج برود. خب اگر ما میخواهیم بنیان رشد و توسعهمان بر اساس علم باشد، نیاز داریم که چنین مغزهایی حفظ شوند و دست کم ارتباط کسانی را که در خارج زندگی میکنند را با داخل حفظ کنیم. برای این چه برنامهریزیای شده یا قرار است که بشود؟
البته این به بیش از یک برنامه ساده نیاز دارد. در دنیا الان یک واقعیتی وجود دارد. چینیها خارج میروند. مالزیاییها به خارج میروند و کسی هم اینطور فکر نمیکند که ما نباید اجازه بدهیم. اصطلاح دهکده جهانی، بدین معنی است که، بالاخره دنیا آزاد است و هر کسی میتواند برود، اما مهم این است که آیا شما زمینه برگشت این افراد را فراهم کردهاید؟ افرادی که رفتند میتوانند برگردند؟ آیا جاذبهای ایجاد کردهایم که اینها برگردند؟ یا شرایطی را ایجاد کردهایم که همینهایی که اینجا هستند، احساس کنند که همین جا هم میتوانند کارشان را انجام دهند؟ آیا زمینه برای دانشجوی خارجی که متقاضی است که به اینجا بیاید، فراهم است؟ الان ژاپنی و چینی و هندی دارد به خارج میرود، درصدی هم میروند و میمانند، اما همه دنیا دارد تلاش میکند که اولا این درصد را کم کنند و دوم اینکه، رفت و برگشت باشد یعنی این جریان باشد. اگر من از این طرف دارم میروم گروهی هم علاقمندی داشته باشند که برگردند. این مهم است. یعنی در دنیای فعلی شما نمیتوانید مرز را ببندید یا جلویش را بگیرید و مجوز ندهید و سختگیری کنید. دنیا الان اینطور نیست. آن کشوری موفق است که بتواند زمینهها را فراهم کند. یکی از کارهای اساسی این است که سطح دانشگاهها و سطح تحقیقات در دانشگاهها را بالا ببریم. ابتدای عرایضم عرض کردم که این جزء برنامههاست که ما ارتباط با صنعت را زیاد کنیم تا پروژههای واقعی به دانشگاه بیاید و دانشگاهها با گرفتن این پروژهها و طرحها بتوانند خودشان را ارتقاء بدهند، سطح آزمایشگاههایشان را بالا ببرند، مشکلاتشان را حل کنند و خلاءهای آزمایشگاهی یا مسائل و مشکلات مالی که دارند را حل کنند. چون دولتها واقعا از عهده بار مالی همه تحقیقات برنمیآیند. این سادهانگارنه است که دولت بیاید به دانشگاه پول بدهد. خب اگر داشت که میداد. بعضی جاها واقعا میبینیم دولت ندارد. البته در وزارت علوم داریم تلاش میکنیم زیرساختهایی را ایجاد کنیم که دانشگاهها با ارتباطی که با صنعت داخلی ایجاد میکنند، بتوانند روی پای خودشان بایستند. دوم ارتباطات با دانشگاههای بینالمللی است. الان ما داریم ارتباطمان را با دانشگاههای بینالمللی خارجی تسهیل میکنیم. اخیرا هیئتی از آلمان آمد. قبلش از ایتالیا آمد. ماقبلش مجموعههای دیگری از منطقه آمده بودند. الان هم در برنامه هست که ارتباطات با کشورهای دیگر توسعه پیدا کند. برای چه دانشجو میخواهد به خارج برود؟ وقتی این ارتباطات را ایجاد کنیم، یعنی دانشجوی دکترای ما برایش مقدور باشد که یکسال به دانشگاه اروپایی یا ژاپنی برود و آنجا تحصیل کند و کار و تحقیقاتش را انجام بدهد، اساتید ما بتوانند بروند و بیایند، نیازی به مهاجرت احساس نخواهد شد. البته مشکلات زیادی از نظر مسائل مالی داریم، اما در صورت فراهم شدن این شرایط، استاد احساسش این است که من که میخواهم بروم کنفرانس، میتوانم بروم، میخواهم یکسال فرصت مطالعاتی بروم، میتوام بروم و بعد برمیگردم و همینطور دانشجویم را هم میتوانم آنجا برای دورههایی بفرستم و نتایج متعددی برای توسعه علمی کشور خواهد داشت. ما الان در وزارتخانه برای دانشجوی دکترایی که اصطلاحا برای فرصت مطالعاتی میخواهند بروند، ظرفیتها را خیلی زیاد کردهایم و بین نه ماه تا یک سال اجازه دادیم که بروند. این ظرفیت در سالهای گذشته خیلی محدود بود. بنابراین اگر ما بتوانیم، -که داریم هم این کارها را انجام میدهیم و البته مشکلات زیادی هم داریم- که اولا ارتباط با دنیای بیرون و ثانیا، ارتباطات داخلی بین صنعت و دانشگاه را فراهم کنیم؛ این احساس در مجموعه بدنه، – هم استاد و هم دانشجو- ایجاد میشود که در محیط بسته نیست که بخواهد از اینجا فرار کند و به خارج برود بلکه در اینجا میتواند توانمندیش را به ظهور برساند و پول هم دارد از دانشگاه میآید. ما اگر این فضا را توسعه دهیم، احساس امنیت و آرامش ایجاد میکنیم. ببینید فضای دانشگاه و تحقیقات با فضای بسته سازگار نیست. باید یک فضای باز ایجاد بشود و این احساس تقویت شود که میتوان با دنیای بیرون تماس داشت و دنیای بیرون با ما تعامل داشته باشد. اگر همان بحث کرسیهای آزاداندیشی به معنای واقعیش ایجاد شود و بتواند تعامل و تبادل اندیشه ایجاد کند، من مطمئنم که درصد مهاجرت قطعا کاهش پیدا میکند. مهاجرت زمانی است که شما اینجا فشار را زیاد کنید، محدودیتها و کمبودها آنقدر زیاد شوند که طرف بگذارد و برود.
یکی از ظرفیتهای کشور ما انجمنهای علمی در سطح اساتید یا دانشجویان و یا فارغ التحصیلان است. این را از این منظر مطرح میکنم که در بحث شرکتهای دانشبنیان ظاهرا به علوم انسانی خیلی توجه ویژهای نمیشود و بیشتر تولیدات در علوم انسانی در انجمنهای علمی اتفاق میافتد. آیا فضایی برای توسعه کمی و کیفی انجمنهای علمی و بهرهمندی از ظرفیت آنها وجود دارد؟
ابتدا من قسمت اول صحبت شما را توضیح بدهم و بعد سوال انجمن علمی را جواب میدهم. اتفاقا یکی از رویکردهایی که اخیرا خیلی هم بر روی تأکید کردهایم و هر جا هم که بنده در پارکها و مراکز رشدمان رفتهام بر این تاکید داشتهام این است که همانطور که در دنیا علوم انسانی کاربردی شده و وارد زندگی مردم شده است، در اینجا هم باید به این سمت برویم. جامعهشناسی، جغرافیا، روانشناسی و… الان آمدهاند و با آیتی و تکنولوژیهای مختلف لینک و مرتبط شدهاند و دارند در زندگی مردم نقش ایفاء میکنند. ما الان اتفاقا برای اینکه این مسئله عملی شود دو مرکز رشد هنری را تأسیس کردهایم. یکی در اصفهان و یکی در تبریز. خب در هنر راحت میتوانند تولیدات و خلاقیت داشته باشند. اتفاقا علوم انسانی ما هم به راحتی میتواند در رفع نیازهای مملکتمان ورود پیدا بکند. مثلا ما این همه ناهنجاری در جامعه داریم، مسائل طلاق، مهاجرت، مسائل اقوام و مانند اینها. همه اینها پروژههای علوم انسانی هستند. دستگاههایی که به این موارد مرتبط هستند، ازجمله دستگاه قضایی، وزارت ارشاد، وزارت کشور، امور زندانها یا امور آموزش و پرورش، میتوانند بیایند با شرکتهای حوزه علوم انسانی قرارداد ببندند. یعنی محققان علوم انسانی و دانشکدههای علوم انسانی میتوانند در رفع این مشکلات نقش فعال داشته باشند. میتوانند بیایند با سینما، با صداوسیما و امثالهم پروژه بگیرند. هنر ما واقعا میتواند نقش ایفاء کند. اما یک مقداری این فرهنگ هنوز جا نیفتاده است چه در دستگاههای متقاضی و چه در خود نهاد علم.
یعنی آیا امکان تاسیس شرکت دانشبنیان علوم انسانی وجود دارد؟
بله همین الان هم ما در پارکها داریم. اما تعدادش زیاد نیست. مثلا افرادی که رشتهشان علوم انسانی است، آمدهاند با دو دانشجو یا فارغ التحصیل کامپیوتر با هم شریک شدهاند و مجموعهای را دارند تولید میکنند. ما تولیدات در حوزه علوم انسانی را هم داریم.
اما قسمت دوم سوال در مورد انجمنهای علمی؛ اتفاقا یکی از تأکیداتی که ما باید داشته باشیم این است که انجمنهای علمی میتوانند نقش بسیار مهمی در رشد علمی و توسعه علمی داشته باشند. به خصوص از این نظر که نقش دولت را کمتر کنند و بدنه علمی را درگیر کنند. یعنی در NGOها افراد نخبه و صاحب تخصص دور هم جمع میشوند، و یک انجمن علمی در یک تخصص خاصی ایجاد میشود. خوشبختانه ما حدود ۳۲۰ انجمن علمی در سطح کشور داریم. شاید تا حدی زیاد هم باشد. ما تأکید داریم که باید نقش جدی و واقعی انجمنها، به آنها داده شود و خودشان هم این نقشها را برعهده بگیرند. یکی از تأکیدات ما این است که در برنامهریزیها مسئولیتهایی واگذار شود. مثلا فرض کنید برای برنامهریزی در حوزههای مختلف، ما از دوستان در انجمنها تقاضا کردهایم که بیایند نقش ایفاء بکنند. مثلا الان برای برنامه ششم، واقعا انجمنها میتوانند نقش فعال داشته باشند و بیایند و برنامهها و نظرهایشان را بدهند. در همین حوزه اقتصاد دانشبنیان، آنهایی که در حوزه علوم انسانی و به خصوص رشتههای اقتصادی تحصیل کردهاند، وارد بشوند، حرف بزنند و جلسه بگذارند و روی بینالمللی شدن و دیپلماتیک شدن علم میتوانند بیایند و نقش ایفاء کنند. در وزارتخانه هم ما در بعضی از جاها بعضی از مسئولیتها و حتی نظارتها را به این انجمنها واگذار کردیم. من معتقدم بسیاری از این ارزیابیها و یا ارزشیابیها را میشود به انجمنها واگذار کرد. در خیلی از جاهای دنیا میبینیم که ارزشیابیها – چه ارزشیابی مجلههای علمی و چه قسمتهای دیگر- از سوی NGOها انجام میشود. لزومی ندارد که حتما دستگاه دولتی این کار را انجام دهد. بنابراین یکی از دیدگاهها و برنامههای اساسی ما این است که انجمنها واقعی باشند. یعنی صوری شکل نگیرند. عرض کردم که تعداد، خیلی زیاد است. برای این کار ما از کمیسیون انجمنها خواستیم، که مقداری سختگیرانه برخورد کنند و در ارزیابی انجمنها، آنهایی را که فعال هستند را رتبهبندی کنند و از انجمنهایی که واقعا فعالند تقدیر شود. در هفته پژوهش برنامهمان این است که انشاءالله از انجمنهای فعال تقدیر و به آنها مسئولیت واگذار شود. هماکنون ما ارزیابی پارکهای فناوری را به انجمن پارکها دادهایم و با آنها قرارداد بستهایم و واگذار کردهایم. در قسمتهای دیگر هم برنامه داریم که به انجمنهای مرتبط این کارها را بسپاریم.
با توجه به اشاره شما به دیپلماسی علم، اجازه بدهید گفتگو را با پرسشی از این مبحث پایان دهیم. با عنایت به وضعیت ایران، به نظر میرسد ازیک سو تحریمها توفیق اجباری نگاه به داخل را ایجاد کرده است اما از سوی دیگر یک سری تحریمها به حوزه علم هم کشیده شده است. به نظر شما چگونه علم میتواند روابط دیپلماتیک و در نتیجه اقتصاد را بهبود ببخشد ؟
متاسفانه دنیای سیاست امور را با هم قاطی میکند. شما میبینید که مجموعههای بینالمللی علمی به راحتی میآیند یک تحریم میگذارند و بعضی از مجلات و موسسات، مقالات ایرانی را نمیپذیرند یا رد میکنند یا برخوردهای بسیار غیرعلمی میکنند. در دنیا این هست و چیزی است که نمیشود جلویش را گرفت. اما یک واقعیت وجود دارد که ما از دیپلماسی علم و فناوری میتوانیم استفاده کنیم. به این معنی که اعضای هیئت علمی ما در مجامع علمی شرکت کنند، یا انجمنهای علمی ما با انجمنهای مشابهشان، میتوانند تعامل داشته باشند و آنجا محدودیتها و مشکلاتی که ایجاد شده را مطرح کنند. من خاطرم هست تعدادی از اساتید دانشگاههای امریکا به اینجا آمده بودند، وقتی با اینها صحبت میشد که مثلا مقالات ایرانیان را چاپ نمیکنند، آنها حداقل اظهار میکردند که ما واقعا برایمان این مساله قابل قبول نیست و حتی وقتی که به آمریکا برگشته بودند، اینها مقاله منتشر کرده بودند که در هر صورت این برخوردها، برخوردهای درستی نیست. بنابراین ما واقعا میتوانیم از ابزار دیپلماسی علمی، چه در سطح انجمنهای علمی، چه موسسات پژوهشی، چه دانشگاهها و چه به صورت شخصی استفاده کنیم. مثلا یک استادی اینجا، ۱۰ تا ۵۰ استاد را در سطح بینالملل میشناسد و رابطهشان هم رابطه سیاسی نیست و رابطه علمی است، این استاد میتواند در معرفی ایران، و معرفی فعالیتها نقش ایفاء بکند و بسیاری از مسائلی که برای ما مشکلآفرین شده را منتقل کند. در هر صورت در مجامع علمی امکان این هست که با صحبت منطقی بعضی از مشکلات را مطرح کنیم. من معتقدم که الان در فضای ارتباط بینالمللی ما، با توجه به فضای نسبتا بهتری که ایجاد شده، این زمینه وجود دارد که انجمنهای ما فعال شوند. دانشگاههای ما بتوانند با دانشگاههای متناظرشان و مراکز پژوهشی و شخصیتهایمان مرتبط شوند. خود فرهنگستانها میتوانند با آکادمیهای مشابه خود مرتبط شوند و این مسائل و محدودیتها را منتقل کنند. این کار با زبان سیاسی هم انجام نمیشود. دعوت از انجمنهای مشابه رفت و آمد به مجامع علمی قطعا میتوانند در باز شدن فضای ارتباطی و دیپلماتیک و علمیمان کمک بکنند.
منبع: شورای عالی انقلاب فرهنگی
رایتمن آزمون دکتری کنکور کارشناسی ارشد آزاد 95 96 جذب هیات علمی نتایج آزمون منابع کنکور دکتری کارشناسی ارشد فراخوان جذب هیات علمی دانشگاه آزاد پی اچ دی کنفرانس همایش فرصت مطالعاتی بورسیه اپلای ادامه تحصیل مقاله پایان نامه

